-
قبول کردن
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 21:45
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد بنده طلعت آن باش که آنی دارد شیوه حور و پری خوب و لطیفست ولی خوبی آنست ولی لطافت که فلانی دارد چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب که بامید تو خوش آب روانی دارد خم ابروی تو در صنعت تیراندازی بستد از دست هر آنکس که کمانی دارد گوی خوبی که برد از تو که خورشید آنجا نه سواریست که دردست عنانی...
-
یاری
سهشنبه 2 آبانماه سال 1385 12:34
ما زیاران چشم یاری داشتیم
-
دعا
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 17:20
خدایا هرآنچه را که ازت خواستم به من دادی و هر کاری که ازت خواستم برایم انجام دادی ولی من هر چه که گفتی خلافش را انجام دادم امیدوارم که بازهم لطفت را از من دریغ نکنی
-
حال
سهشنبه 11 مهرماه سال 1385 23:50
چه حالی می ده واسط همه چیزو مهیا کنن بعد تو از راه برسی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 مهرماه سال 1385 21:53
امروز نمی دانم چه شده ولی هرجور فکر میکنم چقدر این اسم علی واسه ام جالبه ولی از اون جالبتر که تا به امروز هیچگاه به مورد پی نبورده بودم ولی واقعا این اسم خیلی جالبه از همه لحاظ
-
صدا
جمعه 7 مهرماه سال 1385 16:48
روزی هزاران بار صدایت می کنم ای کاش صدایم را می شنیدی
-
دل شکستن
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1385 20:57
درست نمی دنونم اینی که می گم یک ضرب المثل هستش یا یک شعر یا شاید هم هیچ چیز و... ولی اگه اشتباه نکنم می گن تا توانی دلی بدست آور که دل شکستن هنر نیست
-
تولدم مبارک
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 21:57
11 September را شاید همه خوب به یاد داشته باشیم و وقتی که آنرا می شنویم یاد آن دو برج معروف آمریکایی یعنی پنتاگون می افتیم ولی واسه من چیزه دیگری هست که هیچ وقت از خاطرم پاک نمی شه و آن هم مصادف بودن این روز با 20 شهریور ماه هست یعنی همان روزی که به دنیا آمدم و به این زندگی سلام گفتم. ولی این را هم بگم که بر اساس گفته...
-
گذر عمر
جمعه 17 شهریورماه سال 1385 15:22
گذشته؟!حال؟!آینده؟! شاید تاکنون این سه کلمه را هزاران شنیده باشیم ولی شده که بشینیم و در مورد آنها تفکر کنیم؟ من امروز از فرط بیکاری نشستم و در این موزد فکر کردم البته نمی دانم تا چه اندازه تفکراتم درست باشه ولی............. گذشته: رفت و تمام شد. این نظر خیلی ها هست و دوست ندارند به گذشته خود رجوع کنند چون ان موقع...
-
شعر دزدی
جمعه 10 شهریورماه سال 1385 17:25
سلام دوستان امروز دلم لک زده بود واسه یک شعر شیرازی بهمین دلیل رفتم و دزدی کردم اونم از دوستم امیدوارم مرا ببخشه که از وبلاگش دزدی کردم و یک شعر شیرازی ازش دردیدم ای قربون شیراز که همه مهربونن دل دارن صفا دارن غم دلتو می دونن از صب تا پسین هفت روز هفته هی می پلکن شو جمعه کنار دلگشا غمو می تکونن ای با تو رفیق جنگ بشن...
-
لیاقت
سهشنبه 7 شهریورماه سال 1385 21:08
خدایا چیزهای به من بده لیاقت آنها را دارم و بوسیله آنها گذشته و اصل خود را از یاد نبرم . و به انازه ای بده که بتوانم از آنها در جهت رسیدن به تو استفاده کنم
-
شانس
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1385 18:39
آیا چیزی به نام شانس وجود دارد؟ آیا شما به شانس عتقاد دارین؟ من که همیشه میگم شانس وجود دارد و به خیلی چیزها وابستگی دارد ولی همیشه به من می گن که نه ، شانس وجود ندارد. بلکه همه چیز به همت خودت وجود دارد . البته من به یک نکته واقعا اعقاد پیدا کردم که زندگی را هرجور که بگیری به همان شکل هم می گذرد و به هر هچیزی بخواهی...
-
کمک
شنبه 4 شهریورماه سال 1385 21:08
نمی دانم چرا امروز احساس می کنم به کمک احتیاج دارم در حالی که هیچ کاری برای انجام دادن ندارم ولی کمک کمک......
-
ای کاش
جمعه 3 شهریورماه سال 1385 22:32
ای کاش می توانستم به تمام آنچه که از دست دادم دسترسی پیدا کنم
-
عید
دوشنبه 30 مردادماه سال 1385 20:40
عید مبعث مبارک
-
خوشحالی
دوشنبه 30 مردادماه سال 1385 18:35
خوشحالم امروز بعد از سه سال و اندی کار و تلاش و پیگیری های مداوم و نشان دادن حسن نیت در کار که خودش باعث شد همگان از من رضایت داشته باشند همین امر باعث شد که بتونم با پشتوانه قوی درخواستهایی که بابت ترقی پستی و مالی شود را انجام بدم و به منظورم دست پیدا کنم و امیدوارم همین روند را نیز بتونم ادامه بدم.
-
سخنی از شکسپیر
یکشنبه 29 مردادماه سال 1385 00:13
سخنان بی پرده و راست بهتر در گوش اندوهگین اثر می کند
-
حافظ
جمعه 27 مردادماه سال 1385 00:14
هاتفی از گوشه میخانه دوش گفت ببخشند گنه می بنوش عفو الهی بکند کار خویش مژده رحمت برساند سروش لطف خدا بیشتر از جرم ماست نکته سربسته چگویی خموش این خرد خام به میخانه بر تا می لعل آوردش خون بجوش گرچه وصالش به کوشش دهند هر قدر ای دل که توانی بکوش گوش من و حلقه گیسوی یار روی من و خاک در می فروش رندی حافظ نه گناهی است صعب...
-
نامه ای به دوست
سهشنبه 24 مردادماه سال 1385 22:12
سلام دوست عزیز دلم گرفته مثل همیشه چون بغیر از تو با کسی دیگری نمی توانم راز دلم را بگم ولی می دونم مثل همیشه قبل از گفتن حرفام ، اونا را می دونی ولی چه کنم که بغیر از تو کس دیگری به حرفام گوش هم نمی کنه اگر گوش هم کنه کاری از دستش بر نمی آید امروز هم مثل قبلا دلم از دست صداقت خودم و بدرفتاری های که بخاطر صداقتم و حسن...
-
شروع
دوشنبه 23 مردادماه سال 1385 00:44
سلام واسه اولین روز نمی دانم چی باید بگم ولی امیدوارم بتونم چیزای خوبی یاد بگیرم درضمن از همکلاسی بسیار عزیزم الهام( http://eligoli.blogsky.com ) خانم تشکر می کنم که باعث شد من هم واسه خودم وبلاگ درست کنم.