صدا

روزی هزاران بار صدایت می کنم ای کاش صدایم را می شنیدی

دل شکستن

درست نمی دنونم اینی که می گم یک ضرب المثل هستش یا یک شعر یا شاید هم هیچ چیز و...

ولی اگه اشتباه نکنم می گن

تا توانی دلی بدست آور

که دل شکستن هنر نیست

 

تولدم مبارک

11 September   را شاید همه  خوب به یاد داشته باشیم و وقتی که آنرا می شنویم یاد آن دو برج معروف آمریکایی یعنی پنتاگون می افتیم ولی واسه من چیزه دیگری هست که هیچ وقت از خاطرم پاک نمی شه و آن هم مصادف بودن این روز با 20 شهریور ماه هست یعنی همان روزی که به دنیا آمدم و به این زندگی سلام گفتم.

ولی این را هم بگم که بر اساس گفته ها زمانی که من به دنیا آمدم چون یک کم بی خیال بودم و خیلی عجله ای نداشتم که بیام می خواستم خفه بشوم ولی به همت یک دکتر فلیپینی زنده ماندم دستش درد نکه زندگی مرا برای اولین بار نجات داد.

گذر عمر

گذشته؟!حال؟!آینده؟!

شاید تاکنون این سه کلمه را هزاران شنیده باشیم ولی شده که بشینیم و در مورد آنها تفکر کنیم؟

من امروز از فرط بیکاری نشستم و در این موزد فکر کردم البته نمی دانم تا چه اندازه  تفکراتم درست باشه ولی.............

گذشته:رفت و تمام شد.

این نظر خیلی  ها هست و  دوست ندارند به گذشته خود رجوع کنند چون ان موقع احساس ترس ، شکست ، گناه، ندامت، افسوس، پشیمانی و.... می کنند و بعضی ها نیز با گذشته خود زندگی می کنند و و همیشه دوست دارند در گذشته بمانند و هیچگاه به حال و آینده نرسند این افراد به هیچ عنوان پیشرفت نخواهند کرد.

ولی من امروز با نگاهی به گذسته به این نتیجه رسیدم که چقدر زندگی جالب هستش،روزهای ناراحتی ،خوشحالی،روزهای پر از التهاب و... ولی هرچه بود مانند یک سریال دنباله دار هست که یک زمانی شروع شده و البته ادامه داره تا زمانی که ...

حال: اکنون...... رفت ....... تمام شد ...... به گذشته پیوست........

به همین سادگی همه چیز در حال اتمام است و حال شما است که می توانید از آن استفاده کنید پس چرا استفاده نمی کنیم تنها زمانی که برای ما با ارزش است همین الان است. چون فردا را کسی ندیده و گذشته هم تمام شد پس تمام لذات زندگی خود را به همین الان معطوف کنیم ولی در ضمن کاری نکنیم که این حال را(که البته در آن زمان گذشته) نوعی حسرت بدانیم پس کاری کنیم که با بردن بهترین استفاده از حال و با در نظر گرفتن آینده ها فردا های خوبی برای خود بسازیم.

آینده: اگه کسی خبری از آن خبری داشت به ما هم بگه.

همیشه همه در حسرت دیدارش هستند ولی غصه نخورید آنهم خواهد آمد پس زمینه آمدنش را به بهترین نحو مهیا کن که وقتی آمد خجالت نکشی که چرا خوب به استقبالش نرفتی و دیگران بهتر از ما کار کردند پس ما باید با آینده پیش برویم و همیشه آینده را هم در نظر داشته باشیم و نیازهای آینده را از هم اکنون بسنجیم در این صورت وقتی ما به آینده رسیدیم آنرا قبل از رسیدن به آن دیده ایم پس می توان به آینده در حال رسید.

    

شعر دزدی

سلام دوستان

امروز دلم لک زده بود واسه یک شعر شیرازی بهمین دلیل رفتم و دزدی کردم اونم از دوستم امیدوارم مرا ببخشه که از وبلاگش دزدی کردم و یک شعر شیرازی ازش دردیدم

ای قربون شیراز که همه مهربونن
دل دارن صفا دارن غم دلتو می دونن

از صب تا پسین هفت روز هفته هی می پلکن
شو جمعه کنار دلگشا غمو می تکونن

ای با تو رفیق جنگ بشن تو صب محشر
وج تو جون میدن هر جو باشی با تو می مونن

بنگ صب میرن تو شاچراغ عهدی می بندن
شوم آسیو سه توی دل میدن قلوه می سونن

از سعدی میوی حافظیه هفتن و چلتن
تو باغ بهشت و رشک بهشت غزل می خونن

عاشقاش می گن اگر صفوی باغ صفا رفت
جوی پر از صفا سرووی آب و خانیمو نن

از سنگ سیا و آسونه میدون مولا
تو میدون شاه و سر دزک راحت جونن

گود عربون و طاق اسکورو تکیه نواب
تو محله ی بیات و ده بزرگی دلبرونن

دم چپر خونه دروازه شادوی جوب خیرات
ته خط و کوچه ی غشو رشو اتیش فشونن

گود موتوا و دم کل صد کت خوابی
سیلو کل شازده قاسم و دو میل فوغونن

حوض فلکه و کوچه ی قشنگ قهر و آشتی
سید ابوالوفا و حوض قارچی یی قشونن

گود خزینه گل کو سر عدلو قدمگاه
طاق میزجونی کوشک بیچه دلاورونن

باربند مشیر و باغ تخت و شادی الله
زیر اهر و سر کل شیخ و ابو زهرو ژیونن

در شازده و گود شازده منصور و لو او
آب شرشری و دروازه سعدی خوش زبونن

اهل سر حوض بازارآقو عزیزن
مث بازار مرغ و دم کوشک و توی خاتونن

از گودگری کوچه قوام و چار سو بازار
تو در شیخ و باغ صمد آقو صاب دیوونن

از حسینیه کورونیا محله آقولی
تو تنوره بو قیریا کلونترونن

پشت شامیر مزه دم ارگ  بازارچه فیل
پیش  -دختروی صاب اختیار - سرو روونن

افسوس سمندر که فقط مردم شیراز
هم غریب نوازن همی دشمن خودشونن

ای اورسی پسک پیشک نداره پات بوده دیروز
امروز شده کفش پاشنه دار همه نگرونن