قبول کردن

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

بنده طلعت آن باش که آنی دارد

شیوه حور و پری خوب و لطیفست ولی

خوبی آنست ولی لطافت که فلانی دارد

چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب

که بامید تو خوش آب روانی دارد

خم ابروی تو در صنعت تیراندازی

بستد از دست هر آنکس که کمانی دارد

گوی خوبی که برد از تو که خورشید آنجا

نه سواریست که دردست عنانی دارد

دلنشان شد سخنم تا تو قبولش کردی

آری آری سخن عشق نشانی دارد

در ره عشق نشد کس بیقین محرم راز

هر کسی بر حسب فهم گمانی دارد

با خرابات نشینان زکرمات ملاف

هر سخن وقتی و هرنکته مکانی دارد

مدعی گو لغزد نکته به حافظ مفروش

کلک ما نیز بیانی و زبانی دارد

 

یاری

ما زیاران چشم یاری داشتیم

دعا

خدایا هرآنچه را که ازت خواستم به من دادی و هر کاری که ازت خواستم برایم انجام دادی ولی من هر چه که گفتی خلافش را انجام دادم امیدوارم که بازهم لطفت را از من دریغ نکنی

حال

چه حالی می ده واسط همه چیزو مهیا کنن بعد تو از راه برسی

امروز نمی دانم چه شده ولی هرجور فکر میکنم چقدر این اسم علی واسه ام جالبه

ولی از اون جالبتر که تا به امروز هیچگاه به مورد پی نبورده بودم

ولی واقعا این اسم خیلی جالبه از همه لحاظ